همه دوستام ميگن ديونه شدي با يه جواب رد ولي من ميگم ديونه بودم ديونه تر شدم
نوشته شده توسط : زضا
پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم کهمیام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونمتا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد حال دختر خوب نبود نیاز فوری به قلبداشت از پسر خبری نبود دختر با خودش میگفت : میدونی که من هیچوقتنمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی ولی این بود اونحرفات حتی برای دیدنم هم نیومدی شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم آرامگریست و دیگر چیزی نفهمید…چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده ؟ دکترگفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحتکنید..درضمن این نامه برای شماست..!دختر نامه رو برداشت اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد بازش کرد و درون آنچنین نوشته شده بود:سلام عزیزم الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحتنباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهتبدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم امیدوارم عملت موفقیت آمیزباشه(عاشقتم تا بینهایت)دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود اون قلبشو به دختر داده بودآرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد و بهخودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم…



:: بازدید از این مطلب : 350
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 بهمن 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: